دوش گفتم بکند لعل لبش چاره من
طایر دولت اگربازگذاری بکند
یارباز ایدوباوصل قراری بکند
دیده را دستگه دروگهر گرچه نماند
بخوردخوئی وتدبیر نثاری بکند
دوش گفتم بکند لعل لبش چاره من
هاتف غیب ندا دادکه اری بکند
کس نیارد بر او دم زند از قصه ما
مگرش باد صبا گوش گذاری بکند
داده ام بازنظر را بتذروی پرواز
باز خواندمگرش نقش وشکاری بکند
کو کریمی که زبزم طربش غمزده ای
جرعه ای در کشدودفع خماری بکند
یاوفایاخبروصل تو یا مرگ رقیب
بود ایا که فلک زین دو سه کاری بکند
حافظا گر نروی از در اوهم روزی
گذری بر سرت از گوشه کناری بکند
چند روز پیش یه اتفاقی افتاد که تحملش برام سخت بود.رفتم سراغ حافظ که این شعر اومد که،خیلیم قشنگ،با چند بیت اول جوابم را داد؛اما با همه اینها به دعای شدیدی احتیاج دارم راستی یادتون نره نظربزارید